سنگینی بی باری

مرحله رشد فولیکول

1392/9/7 11:44
نویسنده : الهام زمانی
4,535 بازدید
اشتراک گذاری

امروز وقت سونو داشتم . صبح زود ساعت 6 بیدار شدم ، هرکاری کردم خوابم نبرد پاشدم یکم وقت تلف کردم ولی زمان نمیگذره بنابراین آماده شدم رفتم بیمارستان . چون پنجشنبه ها معمولا مریض کم هست  و مریض کمتر میاد دکتر ها هم دیرتر میان . تا ساعت 9 صبح که دکتر ها اومدند تو اتاق انتظار نشسته بودم . اولین نفری بودم که رفتم برای سونو . میشه گفت آخرین نفر چون کسی هم برای سونو نیومده بود همه iui داشتن.یه خانوم بود قبلا سقط داشته ظاهرا همسرش ضعیف بود ولی خدا رو شکر خودش مشکلی نداشت.با یه آمپول مریونال فولیکولهای تپل داشت. قرار بود iui کنه . میگفت اگه همسرم ضعیف نبود بچم سقط نمیشد. ولی شاد بودن و زوج خوشبختی به نظر میرسیدند. نمونه شوهرش رو که گرفت رفت پیش همسرش و همونجا نشست.

روز 12 دوره هستم امروز فکر میکردم فولیهای چاق و گنده دارم چون تا حالا 3 تا آمپول Hmg زدم که همکارم نازم و دوست عزیزم زحمتش رو برام کشیده بود. دیروز و پری روز.

با حساب من چون پری روز فولی ها 12 میل بودن امروز باید بالای 15 میشد. ولی فقط 1 میلی رشد کردن و شدن 13 میلی متر

دپرس شدم . دکتر گفت من تو حساب ضخامت رحم موندم فولیها مهم نیست.ترسیدم تا گفتم دوباره کورتاژ ؟؟ خندید گفت نه . چیزی نیست.

برام 2 تا امپول hmg نوشت و گفت امروز و فردا این ها رو بزن و شنبه صبح زود اول وقت بیا برای تعیین وقت iui.

هاج و واج موندم از تخت پایین اومدم .من فکر میکردم امروز برام تعیین وقت میکنه .ولی عیبی نداره . حالا چند روز این ور و اون ور فرقی نمیکنه.

بازهم وضع من شکر داره چون یه خانوم امروز اومده بود بنده خدا جفت لوله هاش بسته بود . میگفت آنتی بیوتیک خوردم ولی باز نشده بهش وقت لاپراسکوپی دادن.خیلی استرس داشت حق هم داشت چون با حساب اینکه لوله ها بسته باشن کاری غیر از ivf از دست کسی برنمیاد.

خدا کمکش کنه

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بابای ملیسا
7 آذر 92 13:35
با سلام . ضمن تبریک به خاطر وبلاگ زیباتون ، وبلاگ ملیسا خانم با عکسها و خاطرات قدیمی باباش ، به روز شد . خیلی خوشحال می شیم اگر سری به کلبه مجازی ملیسا خانم بزنید و با گذاشتن یه یادگاری زیبا ، خاطرات ملیسا رو زیباتر کنید . منتظرتون هستیم .
بابای ملیسا
7 آذر 92 13:37
با سلام . ضمن تبریک به خاطر وبلاگ زیباتون ، انشالله که شما هم عم شیرین داشتن اولاد رو به همراه همسر محترمتون خواهید چشید . از لف خدا نا امید نشید . حتما خدا به شما فرزند سالم و صالح عطا خواهد کرد . وبلاگ ملیسا خانم با عکسها و خاطرات قدیمی باباش ، به روز شد . خیلی خوشحال می شیم اگر سری به کلبه مجازی ملیسا خانم بزنید و با گذاشتن یه یادگاری زیبا ، خاطرات ملیسا رو زیباتر کنید . منتظرتون هستیم .