سنگینی بی باری

زخم

1392/9/4 13:09
نویسنده : الهام زمانی
221 بازدید
اشتراک گذاری

این زخم لعنتی همیشه با منه.

دیگه جزِعی از وجودم شده. بعد از 5 سال دیگه عادی شده واسم . یعنی نه عادی فقط باهاش کنار اومدم.عادت کردم کنار بیام.

وقتی رو صندلیه مضخرفه معاینه میشینم خودم ندید میدونم چه خبره. "خانم وحشتناکه، تا عمق رحمت رفته "

کاریش نمیشه کرد . همیشه بوده و همیشه هست.

اوایل دکترها بهم پماد و تتراسایکلین میدادند ولی اثر نمی کرد . میگفتن فریز کردن یا سوزوندن زخم اصلا خوب نیست چون ممکنه روی سلولهای سرطانی رو بپوشونه و دیرتر متوجه بشیم. نمیدونم، از این حرفا که ادم هیچوقت نمیفهمه چقدرش درسته و چقدرش غلطه؟؟؟

2 سال پیش رفتم دکتر پاکروش، معاینه کرد و گفت باید فریز بشی . راه چاره ای نداره . دیگه جون به لب شده بودم . گفتم جهنم . سرطان بهتر از خونریزی دم به دقیقه هست. از درد که بهتره . همونجا گفتم باشه خانم دکتر .

خلاصه نیم ساعت اونجا بودم و 500 هزار تومن خرج شد ولی راضی بودم . حیف که خوب نشد . تشخیص دکتر : خانوم بافت رحم شما اینطوریه . نمیدونم چطوریه ولی خوب نمیشه....

ای زخم تا ابد بامنه.

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)