سنگینی بی باری

آیا به دنیا آوردن بچه خودخواهی والدین هست؟؟

  خدایا من نمیدونم چی کار کنم ؟؟ نذر کنم ؟ گریه کنم ؟ توبه کنم؟ غصه بخورم؟ داد بزنم؟ جیغ بزنم ؟ توسل کنم؟ گدایی کنم؟ فحش بدم ؟ کفر بگم ؟داد بزنم؟ قربونی کنم؟ ذکر بگم ؟؟ چی کار کنم به درد دلم گوش بدی؟؟ خدایا مگه من غیر از تو کی رو دارم؟؟ خدایا این افکار مالیخولیایی دست از سرم بر نمیداره. گاهی عذاب وجدان میاره ، گاهی عصبانیت ، گاهی غصه و گاهی سرخوردگی. فکر این که به دنیا آوردن یه کودک مسئولیت سنگینی هست و انسان نسبت به اون فرد یعنی بچه و همینطور جامعه مسئول هست ، ترس آدم رو بیشتر میکنه . اوایل ازدواج همش فکر همسرم رو می کردم . همسرم گناه داره که از حالا زیر بار مسئولیت قرار بگیره  ممکن هست که زیر بار مسئولیت بشکنه و...
3 دی 1392

استراحت

بی بی چک 1 : روز 24 دوره   منفی بی بی چک 2 : روز 31 دوره   منفی منفی . . . .  دوره جدید شروع شد و چاره ای غیر از قبول واقعیت نیست.. باید محکم باشم.. من 34  ساله هستم امسال باید عزمم رو جزم کنم برای مادر شدن..دیگه نباید نا امید بشم و درمانم رو نا تموم ول کنم. صبح دیروز رفتم دکتر بعد از 1 یا 2 ساعت انتظار خانم پرستار گفت که خانم دکتر ناز و مهربونم مریض شده و امروز نمی تونه بیاد به جاش یه دکتر دیگه اومد.  با پرستار صحبت کردم که اگه اجازه بده فردا بیام و بعد از موافقت ، از بیمارستان زدم بیرون. امروز صبح دوباره رفتم مرکز ناباروری.امروز دیگه هر طور شده باید دکتر رو ببینم .خانم دکتر نازنینم امرو...
1 دی 1392

شکست

 میگن شکست راه رسیدن به پیروزی هست. ولی فکر نمی کنم تو هر چیزی درست باشه . مثلا یه نمونه تو لانه گزینی  هست. متاسفانه راهی برای بالا بردن درصد لانه گزینی وجود نداره .  
24 آذر 1392

بودن و شدن

عزیزم . فرزندم . امروز روز سوم هست که iui شدم. نمی دونم دل بستن بهت عاقلانه هست یا نه ولی بهت دل بستم با وجودی که نمی دونم هستی یا نه ، امروز فهمیدم که فقط من دل نبستم . بابایی هم امیدواره که این ماه بیایی . خیلی امیدواره .اصلا اجازه نمیده که کار کنم . حس شرمندگی دارم فکرمیکنم خیلی خودخواه هستم چون بابایی خیلی دلش میخواد که باشی و من با بدبینی به آینده نگاه میکنم. یه حسی بهم میگه اگه بهت دل ببندم و نیایی ضربه میخورم و داغون میشم ولی وقتی ذوق بابایی و خاله جون رو می بینم باورم میشه که دیگه حتما این ماه میایی. خدا بنده هاش رو نا امید نمی کنه. در طول روز خودم رو مشغول کارای روزمره میکنم تا بهت فکرنکنم و استرس که مثل سم میمونه وارد خون...
13 آذر 1392

زمان لانه گزینی

امروز داشتم تو سایتهای مختلف درباره تشکیل جنین مطلب میخوندم. یه سایت جالب پیدا کردم whenmybaby.com جالب بود تاریخ تقریبی زمان لانه گزینی رو براساس احتمال تو یه جدول اعلام میکنه یه جدول دیگه داره که میزان نسبت بالارفتن b-hcg رو در طول هفته بعد اعلام میکنه. طبق جدول هفته دیگه دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه بالاترین احتمال لانه گزینی هست و زمان پریود بعدی هم 24 یا 25 اذر هست. زمان بالارفتن bhcg هم حدودا اواخر آذرماه هست. خوب خودم میدونستم ولی این که یه جدول براش درست کردن جالب بود.
13 آذر 1392

نا برده رنج گنج میسر نمی شود

امروز بلاخره رفتم iui کردم. از دیشب کمرم تیر میگشه. ولی خوب از مصائب شیرین هست.صبح زود همراه همسری بیدار شدم و باهم رفتیم بیمارستان. میدونستم که تخمکم ازاد شده و آماده لقاح هست. همش استرس داشتم نکنه که عمر تخمک تموم بشه و همه این کارها الکی باشه.بعدش به خودم دلداری میدادم که همه چیز خواست خداست. اگه خدا بخواد میشه .همه اینها وسیله هستن و باید امیدم فقط به خدا باشه. مدارک رو تکمیل کردم . طبق نظر علما برای گرفتن نمونه نباید خ و د - ا ر ض ا ی ی انجام بشه . مجبور شدم برم اطاق نمونه . یکم سخت بود ولی خدا رو شکر انجام شد. معمولا شستشوی نمونه حدود 3 ساعت طول میکشه . تا ظهر منتظر موندیم. بیمارستان شلوغ بود.تو این شلوغی صدای هق هق گریه یه نفر...
12 آذر 1392

بزرگ میشویم

امروز رفتم سونوگرافی خوشبختانه دکتر زود اومده بود و سریع سونو کرد.همه چیز خوب بود ضخامت آندومترم 8 میلی متر بود . میگفت خوبه .قطر فولیکول ها 18 میلی متر و 15 میلی متر بود. خانم دکتر نجدی . خیلی مهربون هست.دوستش دارم .وقتی الهام جون صدا میکنه حس خوبی بهم میده. خانم دکتربرای امشب ساعت 8 شب گفت 2 تا امپول hcg بزنم تا برای 36 ساعت آینده آماده باشم. که میشه روز دوشنبه . دوشنبه صبح ساعت 7:30 باید بیمارستان باشیم . هنوز مرخصی نگرفتم . از رئیسم میترسم .به خانم دکتر گفتم چند روز پیش که به رئیسم گفتم میخوام برم iui عصبانی شد. خانم دکتر ناراحت شد پرسید رئیستون مرد هست یا زن گفت ؟وقتی فهمید مرده گفت آقایو درک نمیکنن. ولی ما معمولا 3 روز استراح...
9 آذر 1392